کد مطلب:277106 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

اعتراف دانشمندان اهل سنت به صحت احادیث مهدی
علمای اهل سنت، فقط به نقل روایات راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) در صحاح خود و دیگر كتب معتبر دیگر اكتفا نكرده اند، بلكه گروه زیادی از شخصیّت های برجسته ایشان اعتراف كرده اند كه این احادیث، «مشهور» یا «متواتر» است.

اینك برای مزید اطّلاع، نمونه هایی از اعتراف برخی از این دانشمندان را در این جا نقل می كنیم:

1 ـ محمّد شبلنجی، دانشمند معروف مصری، در كتاب «نور الابصار» چنین می نویسد:

«تواترت الأخبار عن النبیّ (صلی الله علیه وآله وسلم) علی أنّ المهدی من أهل بیته وأنّه یملأ الأرض عدلاً». [1] .

«اخبار متواتری از پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیده است كه مهدی (علیه السلام) از خاندان اوست و زمین را از عدل پر می كند».

2 ـ شیخ محمّد صبّان، در كتاب «اسعاف الراغبین» چنین می گوید:

وقد تواترت الأخبار عن النبیّ (صلی الله علیه وآله وسلم) بخروجه، وأنّه من أهل بیته، وأنّه یملأ الأرض عدلاً، وأنّه یساعد عیسی (علیه السلام) علی قتل الدجّال بباب لد بأرض فلسطین، وأنّه یؤمّ هذه الاُمّة ویصلّی عیسی خلفه». [2] .

«اخبار متواتری از پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است كه مهدی (علیه السلام) قیام خواهد كرد و این كه او از خاندان پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است و زمین را پر از عدل می كند و حضرت عیسی (علیه السلام) را بر كشتن دجّال در سرزمین فلسطین دم دروازه «لُد» یاری می دهد و بر این اُمّت امامت



[ صفحه 122]



می كند و حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد.

3 ـ ابن حجر عسقلانی، در كتاب «فتح الباری» درباره اخبار و احادیث راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) می گوید:

«اخبار به تواتر رسیده است كه مهدی (علیه السلام) از این اُمّت است، و عیسی بن مریم از آسمان فرود می آید و پشت سر او نماز می خواند» [3] .

4 ـ ابن حجر هیثمی مكّی، در كتاب «الصواعق المحرقه» از ابوالحسن آبری، چنین نقل می كند:

«قد تواترت الأخبار و استفاضت بكثرة رواتها عن المصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) بخروجه و أنّه من أهل بیته و أنّه یملأ الأرض عدلاً». [4] .

«اخبار متواتری از پیامبر اكرم نقل شده است كه «مهدی» ظهور خواهد كرد و اینكه او از اهل بیت پیامبر است و زمین را از عدل و داد پر خواهد نمود».

5 ـ ابو الطیّب سیّد محمّد صدّیق حسینی بخاری قنوجی هندی، در كتاب «الاذاعة لما كان و ما یكون بین یدی الساعة»، چنین می نویسد:

«... برخی از احادیث حضرت مهدی (علیه السلام) صحیح، برخی حسن و برخی ضعیف است و جریان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بین تمام مسلمانان مشهور و در طول تاریخ اسلام شهرت یافته است كه ناگزیر باید در آخر الزمان مردی از اهل بیت پیامبر ظهور كند و دین را تأیید بخشد و عدل و داد را ظاهر نماید و همه مسلمانان از او پیروی نمایند و بر تمام ممالك اسلامی مستولی گردد و او «مهدی» نامیده می شود و پس از ظهور او، «دجّال» خروج می نماید و طبق روایات وارده خروج دجّال از علایم قیامت است و حضرت عیسی (علیه السلام) بعد از ظهور او از آسمان فرود می آید و در مورد قتل دجّال به او كمك می كند ـ یا این كه همراه او نازل می شود و او را در كشتن دجّال یاری می دهد ـ و به هنگام ادای نماز صبح به او اقتدا می نماید و پشت سر آن حضرت نماز می گزارد... و روایات مربوط به دجّال و حضرت عیسی (علیه السلام) به حدّ تواتر رسیده است». [5] .



[ صفحه 123]



6 ـ شیخ منصور علی ناصف، از دانشمندان معروف جامع «الازهر» مصر و نویسنده كتاب «التاج الجامع للاُصول» كه در این كتاب معروف خود، احادیث قابل اطمینان كتب حدیث اهل سنّت را جمع آوری نموده است، و شش نفر از علمای برجسته مصر بر آن تقریظ نوشته اند، و آن را با شرحی به نام «غایة المأمول» به منظور بیان و توضیح احادیث آن توأم نموده اند. او در جلد پنجم یعنی در «كتاب الفتن و علامات الساعة» چنین می نویسد:

«الباب السابع فی الخلیفة المهدی ـ رضی اللّه عنه ـ اشتهر بین العلماء ـ سلفاً وخلفاً ـ أنّه فی آخر الزمان لابدّ من ظهور رجل من أهل البیت یسمّی «المهدی» یستولی علی الممالك الإسلامیّة، ویتّبعه المسلمون، و یعدل بینهم، ویؤیّد الدین...

و قد روی أحادیث المهدی جماعة من خیار الصحابة، وخرّجها أكابر المحدّثین كأبی داوود والترمذی وابن ماجة و الطبرانی وأبی یعلی والبزّاز والإمام أحمد والحاكم ـ رضی اللّه عنهم أجمعین ـ و لقد أخطأ من ضعّف أحادیث المهدی كلّها كابن خلدون وغیره...»

«در میان دانشمندان امروز و گذشته اهل تسنّن، مشهور است كه سرانجام باید در آخر الزمان مردی از اهل بیت پیامبر به نام «مهدی (علیه السلام)» ظهور كند. او بر كشورهای اسلامی مسلّط شود و مسلمانان نیز از او پیروی كنند و مهدی (علیه السلام) در میان آنان به عدالت رفتار كند و دین اسلام را تأیید بخشد.

احادیث راجع به مهدی (علیه السلام) را گروهی از برگزیدگان صحابه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت كرده اند و محدّثان بزرگ مانند: ابی داوود، ترمذی، ابن ماجه، طبرانی، ابو یعلی، بزّاز، امام احمد حنبل و حاكم نیشابوری، در كتب خود آورده اند.

كسانی كه تمام احادیث مهدی (علیه السلام) را ضعیف شمرده اند مانند «ابن خلدون» و دیگران، راه خطا پیموده اند و این حدیث كه «ابن خلدون» نقل كرده است كه «مهدی، همان عیسی بن مریم است» ضعیف است چنان كه بیهقی و حاكم نیشابوری و غیر اینان به این معنا تصریح كرده اند.

منصور علی ناصف پس از اشاره به كتاب «شوكانی»، عالم معروف اهل سنّت، كه درباره تواتر احادیث مربوط به «مهدی (علیه السلام)» و خروج دجّال و بازگشت حضرت عیسی



[ صفحه 124]



است، چنین می گوید:

«هذا یكفی لمن كان عنده ذرّة من إیمان وقلیل من انصاف» [6] .

«آنچه گفته شد برای كسانی كه ذرّه ای ایمان و اندكی انصاف داشته باشند، كفایت می كند».

7 ـ احمد زینی دحلان، دانشمند معروف حجاز و مفتی بزرگ مكّه، در كتاب «الفتوحات الاسلامیّة» چنین می نویسد:

«احادیثی كه در آن از «مهدی» سخن رفته است بسیار زیاد و «متواتر» است و البتّه در میان آن همه احادیث صحیح، روایات ضعیف هم زیاد است؛ ولی به واسطه كثرت این احادیث و فزونی راویان آنها و محدّثان فراوانی كه این روایات را در كتب خود آورده اند، جمعاً مفید قطع و یقین است».

سپس این دانشمند می نویسد:

«محمّد بن عبدالرسول برزنجی، در آخر كتاب «الاشاعة فی اشراط الساعة» یاد آور شده است كه اخبار مهدی موعود (علیه السلام) متواتر می باشد و امری مسلّم است.

از این احادیث به یقین باید دانست كه «مهدی» از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است و زمین را از عدل و داد پر می كند». [7] .

8 ـ وهّابیان، نیز كه از تندروترین گروه های اسلامی اهل تسنّن به شمار می روند، مسأله «مهدویت» و تواتر احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را پذیرفته اند و با سایر فِرَقِ مسلمین اتّفاق نظر دارند و به طور جدّی از آن دفاع می كنند و آن را از عقاید قطعی و مسلّم اسلامی می دانند.


[1] نور الابصار ص 189.

[2] اسعاف الراغبين حاشيه نور الابصار ص 152.

[3] فتح الباري ج 7 ص 169 كتاب احاديث الانبياء، باب نزول عيسي عليه السلام.

[4] صواعق المحرقه ج 2 ص 480.

[5] الاذاعه لما كان و يكون بين يدي الساعة، ص 53 و ص 126.

[6] به كتاب «التاج، الجامع للاصول» ج 5، ص 341 و 360 مراجعه فرماييد.

[7] الفتوحات الاسلامية، ج 2 ص 299- 300.